شماره ۱

هیچ وقت تو طول روز؛ وقتی سرتون شلوغه و کلی کار سرتون ریخته و در ضمن می‌خواهید مجله رو برای چاپ بفرستید ادکلنی نزنید که همه‌اش احساس کنید توی آغوش کسی هستید که همیشه این بو همراهشه...

بازگشت پیروزمندانه من بر خودم

خیلی وقت بود که اینجا نیومده بودم از همون ۲۲ آبان دلم هم خیلی پر بود فک کنم تقریبا همه خوانندگان وبلاگم دیگه سراغم هم نی یان  

البته اینجا دفترچه خاطراتم بود. مهم نیست که چه کسانی می خوندنش برام این مهمه که هنزم هستم. اول می خواستم مثل وبلاگهای قبلی پاکش کنم ولی باز دلم نیومد. آخه اینجا گذشته منه. درسته که ۴ یا ۵ بار کل مطالبش پاک شده ولی خوب اونم گوشه ای از وجود منه.  

شاید مهم نباشه ولی از امروز به بعد احساس می کنم بهش احتیاج دارم. یک سرو سامون هم باید بهش بدم آخه این تنها دارایی من از این دنیای مجازیه. 

 

ما چون دو دریچه روبروی هم  

آگاه ز هر بگو مگوی هم  

هر روز سلام و پرسش و خنده  

هر روز قرار روز آینده  

اکنون دل من شکسته و خسته است  

زیرا یکی از دریچه ها بسته است  

نه مهر فسون نه ماه جادو کرد 

نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد