بازگشت پیروزمندانه من بر خودم

خیلی وقت بود که اینجا نیومده بودم از همون ۲۲ آبان دلم هم خیلی پر بود فک کنم تقریبا همه خوانندگان وبلاگم دیگه سراغم هم نی یان  

البته اینجا دفترچه خاطراتم بود. مهم نیست که چه کسانی می خوندنش برام این مهمه که هنزم هستم. اول می خواستم مثل وبلاگهای قبلی پاکش کنم ولی باز دلم نیومد. آخه اینجا گذشته منه. درسته که ۴ یا ۵ بار کل مطالبش پاک شده ولی خوب اونم گوشه ای از وجود منه.  

شاید مهم نباشه ولی از امروز به بعد احساس می کنم بهش احتیاج دارم. یک سرو سامون هم باید بهش بدم آخه این تنها دارایی من از این دنیای مجازیه. 

یکی بود یکی نبود زیر کنبد کبودیک دختری بود که حسابی گم شده بود حالا تصمیم گرفته پیدا بشه هیچکسم نمی تونه بجز خودش کمکش کنه

حالا اومده که مثل آدم موندگار بشه

راستی اگه فضای نوشتنم خیلی تغییر کرده تعجب نکنید . آدما عوض می شن

فارغ التحصیلی

 

 

 میون بیم و امید

زیر این طاق کبود

قصه مون به سر رسید

خوب و بد هر چی که بود

 

همه دستا جوهری

دلا خوب و کاغذی

چه غریب و وحشیه

لحظهء خداحا فظی

 

لحظه لحظه خاطره اس

هر کجای این خونه

اجرای قرمزش

شاهد حر فامونه

 

قصه های درسمون

جزوه های خستگی

شیشه تنهاییمون

عاشق شکستگی

 

اگه این خونه نبود

تن به عادت می زدیم

مشق احساسمونو

پشت هم خط می زدیم

 

روزای اولمون

 همه تنها و غریب

تشنه یه همزبون

دنبال نیمه سیب

 

گر چه مثل قصه ها

قصه مون تموم میشه

فصل آشناییمون

سبزه سبزه همیشه

 

 

علی احمدی(( از بچه های قدیمی دانشکده اقتصاد))