۱

چشمام به دره. میدونم نمی یای. ۱۰۰٪ مطمئنم. ولی بازم چشمم به دره یک صندلی خالی هم برات نگه داشتم. جلسه شروع میشه و من هیچی از حرفا نمی فهمم. درسته که از ۵ ماه پیش پیدات نیست و از همه چیز بریدی ولی این دلیل نمیشه که نبودت عادی بشه. همیشه منتظرم. بالاخره که یک روز برمی گردی.

بهت اس ام اس میزنم فقط تشکر می کنی که هنوز به یادتم. ولی فقط به یاد بودن خالی نیست. این مدت تو همیشه کنارم بودی. نه  اینکه چون عکس العملت رو توی هر جریانی میدونستم تصورت می کردم بلکه بودنت برام مسجل بود. تو با من بودی همونطور که من کنارتم. فعلا هم فقط دعا میکنم که روحت از این همه فشار آزاد بشه . 

 

 

اللهم فک کل اسیر

چقدر دلم برای اینجا تنگ شده 

جایی که میتونم همه فریادهامو خالی کنم...